کاش در کنارم بودی ، کاش می توانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم ... کند ... کاش... ای بهترینم..... دلتنگی در قلبهایمان سوی من بیایی ... خالی می کردی .... جاده ای که به ان سوی غروب خورشید ختم شده است .... سوی من بیایی ... دلم بد جور برای تو تنگ است ... باورم نمی شود که رفته ای .....
باورم نمی شود که از من این همه دور هستی و فا صله بین من و تو بیداد می
کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خو شبختی بروم ....
کاش می توانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم .... ای کاش... ای کاش ....
دلم بد جوری هوای تو را کرده عزیزم ... دلم بد جور در حسرت دیدار تو هست
باورم نمی شود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا می کند و دریای غم و
سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به
و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده
باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا
در این دنیا تنهای تنهایم ... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته در
کاش که تو در کنارم بودی.... انگاه دیگر هیچ ارزویی از خدای خویش نداشتم ...
سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به
و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمی شود رفته ای و بار سفر را بسته ای ،
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |